دلنوشته های من جایی فقط و فقط برای نوشتن نوشته های دل من |
|||
خوب فردا باید راه بی افتیم به سمت تهران تا دکتر جراحم پای راستم و زخمشم ببینه(همون جایی که خودش عمل کرده بود و2تا عضله برداشته بود و گذاشته بود عضلات رو تو سرم جایی که جمجمه رو برداشته بود.!!!!چون الان رد بخیه ها حدود 3 ماهه بازه و اصلا داغون شده). بلیت قطار هم گیر نیاوردیم همش هم تقصیر خواهر بزرگترم-زهرا- که بسیار سرخوشه بود که:نه نیازی نیس از الان بلیت رزرو کنیم اونوقت نزدیک ماه رمضونه و مردم خیلی سفر نمیکنن و حتما کوپه خالی گیرتون میاد....الان کوپه نیمه خالی هم پیدا نکردیم چه برسه به خالی.... بابا مامانم امشب شام دعوت خونه عموم بودن برادعوت دامادشون که پسرعموم گفته:عموجان من تا فردا بعدظهر حتما بلیت براتون گیر میارم نگران نباشین....امیدوارم بلیت قطار پیدا کنه که سفر با اتوبوس واقعا برام عذاب آوره.خوب نباید از ناراحتی هام خیلی بنویسم اما خوب روم به دیوار گلاب به روی ماهتون بدلیل اینکه چند ماهه پام زخم شده و من اغلب دراز کشیده ام تو خونه یا نشسته و درحال درس خوندن یه قسمت از پشتم و خوب یه قسم وسیعی از قسمت نشیمنگاهم کمکم داره دچار کبودی و زخم بستر میشه.خوب سفرچندین ساعته با اتوبوس داغونم میکنه.... نظرات شما عزیزان:
اصلا ماه رمضون بد تر مردم 10 روز 10 روز میرن مسافرت تا هم روزشون قبول باشه هم گشتو گذار کنن ... انشالله که بلیط گیر میاد ... من که نمیدونم کجا زندگی میکنی اما با اتوبوس یک ساعتم مثل یک سال حالا چه برسه به شما که مسیرت طوریه که با قطار میخوای بیای خوده قطارم خسته کنندس اما حد اقل از اتوبوس بهتره
پاسخ:نه بلیت قطار گیرمون نیومد....با اتوبوس میریم .بابام برا من2تا بلیت اتوبوس خرید و برا خودشون هم 2تا. امیدوارم خیلی اذیت نشم....
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() نويسندگان |
|||
![]() |